در طی چند سال اخیر ایالت کالیفرنیا در آمریکا با خشکسالی بسیار عمیق و مداومی مواجه شده است.این در حالی است که تعدادی از ایالت های دیگر آمریکا شاهد وفور بارش اند. ارزش مطلق تولیدات کشاورزی ایالت کالیفرنیا رقم بسیار زیادی است ولی سهم آن در ارزش افزوده کل این ایالت دو درصد می باشد. بی شک نیاز به محصولات کشاورزی در این ایالت را می توان از سایر ایالات امریکا به سهولت تامین نمود و اجازه داد فعالیت های کشاورزی در کالیفرنیا با کاهش چشمگیری همراه باشد و از سهم بخش کشاورزی از منابع آبی این ایالت کاسته شود. ولی در چند ماه گذشته شورای برنامه ریزی این ایالت تصویب نمود سهم 80 درصد بخش کشاورزی در استفاده از منابع آبی حفظ شود اگرچه بر استفاده بهینه از منابع آبی در بخش کشاورزی تاکید نموده است و برای مقابله با خشکسالی 25 درصد مصرف آبی شهری و صتعتی کاهش یابد، در حالی که اگر 5 درصد از سهم آب در بخش کشاورزی کاسته می شد 25 درصد کاهش مصرف صنعت و مصارف شهری را جبران می نمود. باید مبنا و فلسفه این تصمیم شورای برنامه ریزی ایالت کالیفرنیای آمریکا به درستی تبین شود. چرا بخشی که تنها دو درصد از ارزش کل تولیدات این ایالت رابه خود اختصاص داده است باید سهم 80 درصدی خودرا از مصرف منابع آبی حفظ نماید.
قطعا اعضای این شورا در این تصمیم خود مصالح عمومی این ایالت و نیز منافع ملی آمریکا را در نظر داشته اند و به دور از افکار احساسی به این جمع بندی رسیده اند. در فرایند توسعه لاجرم سهم بخش کشاورزی در اقتصاد کاهش می یابد ولی این کاهش سهم به معنی کم اهمیت شدن این بخش نخواهد بود، چرا که تداوم تولید در بخش کشاورزی منجر به پایداری و ثبات اقتصاد می شود و مانع گسست روابط سایر بخش ها و زیر بخش های اقتصادی خواهد شد. از همین روست که در طی سال های اخیر تعداد زیادی از کشورهای جهان افزایش محصول و ایجاد مزیت نسبی در تولیدات این بخش را به عنوان سیاست راهبردی خود مد نظر قرار داده اند. در ایران اگرچه در کلیه اسناد فرادستی و قوانین موضوعه و نیز در برنامه های کلان دولت و وزرات جهاد کشاورزی تقویت بخش کشاورزی مد نظر قرار گرفته است ولی باور عمیقی حداقل در بخشی از سیاستگذاران و تصمیم گیرندگان در سطح کلان کشور برای ارتقا جایگاه این بخش وجود ندارد. از طرف دیگر ساختار حاکمیت در کشور به گونه ای شکل گرفته که تصمیمات حوزه اقتصادی به شدت متاثر از شرایط اجتماعی و سیاسی کشور می باشد. از این روی در طی سال های گذشته با گسترش و توسعه شهرنشینی و افزایش سریع جمعیت و رشد صنعت و در نتیجه افزایش فزاینده تقاضا برای آب مصرفی که همراه با تداوم شرایط خشکسالی در کشور بوده است، تامین نیاز این بخش از جامعه اولویت اول حاکمیت در ایران بوده است. این افزایش تقاضا نه مبتنی بر یک سیاست هدفمند بلکه بر مبنای تصمیمات کوتاه مدت لاجرم سهم بخش کشاورزی از منابع آبی کشور را کاهش داده است. در واقع این سهم که بنا به گفته معاون وزیر جهاد کشاوری به 60 درصد کاهش یافته، ناشی از الزامی است که دولت خود را در راستای منافع سایر بخش های جامعه به انجام آن متعهد می بیند. قطعا استحکام بخش کشاورزی متکی به منابع آبی است، لذا اگر هدف آن است که بخش کشاورزی در کشور تقویت و یا حداقل ثبات فعالیت های این بخش تضمین شود باید از دسترسی کافی به منابع آبی برخوردار باشد. با این نگاه حفظ سهم بخش کشاورزی از منابع آبی یک حقیقت است که باید به واقعیت تبدیل شود و لازمه آن داشتن باور عمیق و ایجاد بستر مناسب است. منظور از باور عمیق، این گفته وزیر کشاورزی و برنامه ریزی فرانسه یعنی برنو لماری است که می گوید: "کشاورزی یک دارایی استراتژیک برای اروپا است و در آینده غذای ما اقتصاد ما و موقعیت ما را تعیین می نماید". با وجود چنین باورهایی است که می توان سیاست های حمایتی همه جانبه را همانند کشورهای اروپایی از بخش کشاورزی به عمل آورد. اگر چنین اعتقادی وجود داشته باشد به راحتی سهم بخش کشاورزی از منابع آبی کشور کاهش نخواهد یافت، همانگونه که برنامه ریزان ایالت کالیفرنیا بر حفظ این سهم پافشاری نمودند. ولی اگر این باور وجود نداشته باشد بخش کشاورزی باید جور هر رخداد طبیعی و تغییرات اقلیمی و نگرش های مدیریتی ناکارآمد را بر دوش کشد و از حق مسلمی که طبیعت به او عطا کرده بگذرد. وقتی این باور وجود ندارد بخش کشاورزی که خود متاثر از بحران منابع آبی است، عامل این بحران قلمداد می شود و باید در جایگاه متهم بر قصور و تقصیر مدیران و سیاستگزاران سرپوش نهد. با فقدان این باور است که واردات محصولات کشاورزی به عنوان یک راهکار مناسب در دستور کار مسئولین عالی رتبه کشور قرار می گیرد و با تحلیل های بدون پشتوانه علمی مقابله با بحران آبی در کشور را کاهش سهم آب بخش کشاورزی می دانند. شرط دیگر ایجاد بستر مناسب است تا حفظ سهم بخش کشاورزی از منابع آبی از حقیقت به واقعیت تبدیل شود. افزایش بهره وری استفاده از منابع آبی در بخش کشاورزی از جمله این بسترهاست. اگرچه آب به عنوان یک نهاده تولیدی در بخش کشاورزی به طور نسبی در مقایسه با نهاده های مورد استفاده از قبیل انرژی در سایر بخش های اقتصادی از بهره وری بیشتری برخوردار است ولی در حال حاضر که بحران منابع آبی در کشور وجود دارد افزایش بهره وری آن در بخش کشاورزی می تواند ادله حامیان جدی کاهش سهم بخش کشاورزی از منابع آبی کشور را تا حد زیادی از اعتبار بیندازد. هرچند نباید از نظر دور داشت که افزایش بهره وری مصرف آب در بخش کشاورزی نیازمند سرمایه گذاری مناسب و کافی در زیر ساخت های این بخش می باشد.